شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، جذوه، آییژ، ابیز، ضرمه، ایژک، آلاوه، لخشه، لخچه، اخگر، سینجر، خدره، جرقّه، جمر، جمره، بلک، ژابیژ کنایه از زرنگ، چابک کنایه از موذی، کودک شریر
شَرارِه، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، جَذوِه، آییژ، اَبیز، ضَرَمِه، ایژَک، آلاوِه، لَخشِه، لَخچِه، اَخگَر، سَیَنجُر، خُدرِه، جَرَقّه، جَمر، جَمَرِه، بِلک، ژابیژ کنایه از زرنگ، چابک کنایه از موذی، کودک شریر
معبد آتش پرستان. آتشکده. آتشگاه. بیت النار. بیت النیران: و این آتشخانه را که داریم و خورشید را که داریم نه بدان داریم که گوئیم این را پرستیم اما بجایگاه آن داریم که شما محراب دارید. (تاریخ سیستان) ، مجموع سلاح آتشین از توپ و تفنگ و نظائر آن در فوجی از سپاهی، آتش خانه سماور و کشتی و راه آهن، قسمتی که آتش در آن است. و آتش خانه تفنگ، درون لولۀ آن است
معبد آتش پرستان. آتشکده. آتشگاه. بیت النار. بیت النیران: و این آتشخانه را که داریم و خورشید را که داریم نه بدان داریم که گوئیم این را پرستیم اما بجایگاه آن داریم که شما محراب دارید. (تاریخ سیستان) ، مجموع سلاح آتشین از توپ و تفنگ و نظائر آن در فوجی از سپاهی، آتش خانه سماور و کشتی و راه آهن، قسمتی که آتش در آن است. و آتش خانه تفنگ، درون لولۀ آن است
مانند آتش. زود بالاگیرنده و زود فرونشیننده: اسکندر مردی بود که آتش وار سلطانی وی نیرو گرفت و بر بالا شد روزی چند سخت اندک و پس خاکستر شد. (تاریخ بیهقی)
مانند آتش. زود بالاگیرنده و زود فرونشیننده: اسکندر مردی بود که آتش وار سلطانی وی نیرو گرفت و بر بالا شد روزی چند سخت اندک و پس خاکستر شد. (تاریخ بیهقی)
تماشای آن:به جشنی دعوت خواهید شدآتش بازی کردن: در یک بازی در فضای باز شرکت خواهید کرد اگر خواب ببینید جایی آتش گرفته اما در آتش سوزی کسی جان خود را از دست نداده است، نشانه آن است که با وقوع حادثه ای شادمانی و نشاط خاطر شما قراهم خواهد شد. لوک اویتنهاو
تماشای آن:به جشنی دعوت خواهید شدآتش بازی کردن: در یک بازی در فضای باز شرکت خواهید کرد اگر خواب ببینید جایی آتش گرفته اما در آتش سوزی کسی جان خود را از دست نداده است، نشانه آن است که با وقوع حادثه ای شادمانی و نشاط خاطر شما قراهم خواهد شد. لوک اویتنهاو